پيام
*ليلا*
94/6/24
2-دلفين بلاگ
تذکرو يـــــــــــــاد آوري:
مرد فقيري پسري خردسال داشت.روزي به اوگفت:بيا امروز قدري ميوه از باغي سرقت کنيم!!
پسرخردسال بانارضايتي به راه افتاد.
وقتي به باغ رسيدند پدر به فرزندش گفت:تودراينجا نگهبان باش و اگرکسي آمد,زود مراخبرکن تاکسي مارادرحال دزدي نبيند
ومشغول چيدن ميوه از درخت مردم شد.
لحظه اي بعدپسرفريادزد:يک نفر ماراميبيند!
2-دلفين بلاگ
پدرباترس و عجله از درخت پايين آمد وپرسيد:
"چه کسي؟ کجاست؟" پسرک زيرک گفت:همان خدائي که از همه چيز آگاه است و همه چيز راميبيند!پدراز
گفتار نيکوي فرزند شرمنده شد و بعد از آن دزدي نکرد(امربه معروف و نهي از منکر-محمدرضااکبر ص71)
ليلايم و نيست باکم..
زيبااااااااست@};-
2-دلفين بلاگ
ممنون عزيزم
2-دلفين بلاگ
@};-